"به یاد بیاور"

«به یادشان بیاور!برای آنها که فراموشش کرده اند آمده ای...یه یاد آنها بیاور»
چهل روز قبل از این،مردی از سنگلاخ های کوهی در سرزمینی داغ بالا رفت تا در چله نشینی اش با خداوند خلوت کند.خداوند کجابود آن روز ها؟پیش از آن که با محمد(ص)سخن بگوید؟!
وقتی پیامبری 14 قرن پیش در نیمه شبی از فراز کوهی داغ فرود امد تمام اندامش میلرزید و عرقی سرد بر پیشانی اش نشسته بود،برای همسری که عاشقش بود،گفت که با فرشته وحی سخن گفته...اولین کسی که باورش کرد، همان زن بود. شاید چون بیش از هر کسی می شناختش و بیش از هر کسی عاشقش بود .
خدا 14 قرن پیش به پیامبری گفت: «به یادشان بیاور؛" فذکر" همانا تو تنها بیاد اورنده ای؛ "انما انت مذکر"»چه چیزی را به یادمان بیاورد؟خدا را؟خدایی خدا را؟بودنش را؟یگانگی او را؟آفرینشش را؟شگفتی های هستی را؟راستی کسی جواب این سوال را می داند؟!پیامبری که از ارتفاع جبل الثور فرود امد و تمام بدنش از حس شکوهمند حضور خداوند می لرزید،قرار بود چه چیزی را به یاد ما بیاورد؟!
اسمش را گذاشته اند بعثت،یعنی بر انگیختن. یعنی همان روز که خداوند دوست داشتنی ترین مرد عامی عرب را برگزید برای یاد اوری.شاید فقط قرار بود یادمان بیاورد که همه ی ما برگزیده ایم.یکروز همۀ ما،همۀ آنها که پیش از ما به دنیا آمدند و همۀ آنها که بعد از ما می آیند برگزیده شدند.
آن روز،روز خلقت بود. خدا ما را برگزید برای خودش،برای اینکه شبیه او باشیم،جانشین او و اسم ما را گذاشت عیال الله؛ "خانواده خدا"، ما خانواده خودش شدیم.باور می کنیم؟باور کرده ایم؟
بین همه ی مردم 14 قرن پیش یک نفر تنها از باور این برگزیدگی لرزید.
او همان پیامبری بود که امد برای یادآوری،پیامبری که خدا صدایش کرد:"رحمةٌ للعالمین".
*ویژه برنامۀ گروه ورزش،"خورشید حرا"امروز ساعت۱۸:۳۰-۱۹:۳۰ و ویژه برنامه گروه اندیشه،امشب ساعت ۲۲-۲۳:۳۰.
*عیدتان مبارک!





