کسی که بوسه زند عرش آستانش را
قضا به گوشه زندان نهد مکانش را

کسی که
روح الامین است طایر حرمش
هجوم حادثه بر هم زد آشیانش را

به حبس و بند و شهادت اگر چه راضی شد
به جان خرید بلاهای شیعیانش را

 قسم به سجئه طولانی اش ز شب تا صبح
به سود حلقه زنجیر استخوانش را

چو از مدینه پیغمبرش جدا کردند
به هم زدند دریغا که خانمانش را

ز حیله بازی هارون دون نجاتش داد
بریده بود بیداد خود امانش را 

 به جز عبای فتاده به خاک در زندانش
 نبینی آنکه بجویی اگر نشانش را