سی روز پیش، چنین روزی تصمیم گرفتیم به یک سفر مهم بریم.بیشتر شبیه یه مهمانی بزرگ بود. مهمانی به مقصد آسمان . البته که احتیاج به بالهایی برای پرواز داشتیم. اما کسی که ما را به مهمانی دعوت کرده بود، فکر همه جا را کرده بود. خودش بالهای پروازمان را آماده کرد. این شد که همه ما شدیم مسافران آسمان.

در کنار همه سختی ها و شیرینی ها، پستی ها و بلندی ها، فراز و فرودها یکی از چیزهایی که این سفر یادمان داد این بود که عاشق شویم. اگر دوست داری سفر به درونش بخوان. اما عاشق شدنی که این ماه برایمان اتفاق افتاد یک عاشق شدن معمولی نبود. عشقی بود متفاوت با همه عشق هایی که تجربه اش کردیم و خواهیم کرد. امسال یاد گرفتیم که با باد زمزمه کنیم و آهسته عاشق شویم. آخه اینجوری اثرش ماندگار تره. به امتحانش می ارزه..

حالا که ماه عاشقی تموم شد، حسرت و خاطره آن روزها به دلمان می ماند و یک چیز دیگر..اینکه الان همه ما عاشق شده ایم...پس:

عاشقان سلام..عاشقان درود..عاشقانه هاتون با خدا مبارک