زمزمه در باد - بیست و یک
سلام خدا...!
دیشب خیلی شب خوبی بود برای من ِ بنده ِ گناهکار...رو در رو، چشم تو چشم..نگاهت کردم و باهات حرف زدم. همه گفتنی ها رو گفتم. نگفتنی ها رو هم خودت میدونی..
انا لله و انا الیه راجعون. خوب، بد، گناهکار، روسیاه، معصوم، همـــــــــه ما برمی گردیم پیش خودت..پیش اصلمون. دورماندیم ار اصل خویش و باز جوئیم روزگار وصل خویش...
خدای من..توی این مسیری که شروع کردم و دارم به سمت تو میایم، دلم می خواد یه جاهایی از مسیرهای میانبرهایی بیام که من رو سریعتر به خوشنودی و رضایت تو برسونه. چون یاد گرفتم که هیچ چیز بلاتر از خشنودی تو نیست..هیچ چیز ارزش از دست دادن رضایت تو رو نداره..فقط تو هستی که میتونی کمکم کنی شیطان سر راهم خودنمایی نکنه. .خدایا..انتهای این مسیر من، بهشت تو باشه...

خیلی دوستت دارم خدا، حتی اگر روم نشه بلند بگم..
+ نوشته شده در چهارشنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۹ ساعت توسط اندیشۀ جوان
|