و شما ؟
خیلی از ما جوونا، تا حرف امام حسین و عاشورا و محرم پیش میاد میگیم کاشکی منم تو عاشورای سال 61 هجری بودم. خیلی از ما آرزو داشتیم و داریم که جزو یاران امام حسین باشیم. اما تا حالا با خودتون رو راست بودین و فکر کردین که اگه امشب توی خیمه امام حسین علیه السلام بودید، چه کار می کردید ؟ توی تاریکی جون خودتونو نجات میدادید و فرار می کردید یا می موندید و با همه سختیها، با لشگر یزید می جنگیدید و رستگار می شدید ؟ این موقعیت رو برای جوانان جهان توضیح دادم و ازشون خواستم بهم بگن تا چه حد به اعتقادات و شکل دهنده اعتقاداتشون وفادارن. اگه اونا تو این موقعیت بودن، چه کار می کردن. می موندن یا می رفتن؟
دیدو گفت داری سوال سختی ازم می پرسی. نمیدونم چی بگم ولی فکر کنم اگه من بودم، اون شب به رهبرم پشت می کردم و جون خودمو نجات میدادم. بعدش که آبها از آسیاب افتاد می اومدم ازش معذرت خواهی می کردم و می خواستم که منو ببخشه! البته فکر کنم دیدو نمیدونه که ناگهان چه زود، دیر می شود...
محسن یه دانشجوی ایرانی ساکن هند، سوژه بعدی بود. محسن گفت شرط اول برای این تصمیم گیری اینه که آدم امام زمانشو شناخته باشه. یعنی اگه اون به درک کافی از امام حسین رسیده باشه، مسلما در برابر دستوراتش که همون دستورات خداست تسلیم و متواضعه. محسن میگفت خیلی از کسانی که گول وعده و وعیدهای یزید رو خوردن و به اون لشگر پیوستن به خاطر این بود که فکر می کردن دارن از اسلام دفاع می کنن. منتها نمیدونستن اسلامی که یزید و معاویه تبلیغ میکنن، اسلام واقعی نیست. محسن میگفت این افراد بصیرت لازم برای شناخت و تمییز حق و باطل رو نداشتن. محسن گفت همیشه دعا میکنه بتونه حق و باطل رو از هم بشناسه. میگفت این روزها که میگذره بیشتر به معنای " کل یوم عاشورا" پی می بره. اون میگفت عینکی به چشم زدیم که نمی تونیم حق رو از باطل تشخیص بدیم.مخصوصا تو این دوره و زمونه...
فردی که نه اسمش رو گفت، نه سن و سالشو، نه کشورشو گفت مسلما رهبرم رو انتخاب میکردم. گفتم اگه پای پول می اومد وسط چی ؟ گفت خب معلومه! پای پول که وسط بیاد همه چی فرق میکنه.شاید نظر منم فرق کرد. به هر حال از فردی که از گفتن اسمش به کسی که شاید کیلومترهاااا باهاش فاصله داره، میترسه، انتظار بیش از این هم نمیشه داشت.
راجر 29 ساله انگلیسی گفت بحث اعتقادات شخصی و وفاداری و پایبندی به چیزایی که بهشون اعتقاد داری یه مبحثه، بحث ضرورتهای زندگی کردن هم یه مبحث جداگانه. راجر گفت اگه قرار بود بین پول و وفاداری به رهبرم یک کدوم رو انتخاب کنم، رهبرم رو برای دلم و پول رو برای زندگیم انتخاب می کردم. یعنی حتی ممکنه برای اینکه زندگیم به مشکل برنخوره و زن و بچه ام به سختی نیفتند یه حرفی رو به زبون بیارم که بر خلاف اعتقادم باشه. ولی مهم اینه که ته دلم به آرمانها و اعتقاداتم وفادارم... خب این هم محافظه کاری یا شاید سودجویی این انگلیسی هاست
لیبرتی 34 ساله گفت سوالی که میپرسی جواب خاصی نداره. یعنی داره ها...اما نمیشه گفت. لیبرتی میگفت من الان وفاداریم به امام زمان خودم اون طور که باید باشه، نیست. نتونستم حقشو به جا بیارم. با این اوصاف شاید اگه منم اونجا بودم، بین بی لیاقتها قرار می گرفتم. اصلا همون بهتر که نبودم وگرنه نامم به بدی در تاریخ ثبت می شد.
یادمون باشه. باید بدونیم کِی ، وفاداریمونو به کی ثابت کنیم. اینه رمز رستگاری.راستی...اگه شما بودید، چه کار می کردید ؟